بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
دوستی دارم عاقل... کامل... و با هوش که
او دانست برای پایدار ماندن باید به درگاه الهی متمسک بود
نمی دانم از کجای زندگی من پیدا شد
اما کاری فراموش نشدنی در حق عقاید و زندگی ام کرد
دعایم همیشه همراهش است
گفته بود و بودم گاه انسان از سرمایه های زندگیش خرج می کند
سرمایه هایی که در پاکی جوانی کسب کرده است
و هم اکنون نیز زمان جوانیست
پس پس انداز را کنار باید گذاشت و دوباره کسب کرد گنجینه برای آینده
و نباید آنها را با تعجیل و ساده انگاری و بدون در نظر گرفتن جایگاه ، حال و آینده خویش از دست داد ...
که اگر از دست رود دیگر باز نمیگردد..
دلبسته بودم به ذخائر گذشته ولی حال می بینم که هم اکنون نیز ماضی آینده است
پس زمان زمانیست بس غنیمت پس باید تصمیم گرفت
مولا فرمود: فرصتها چون ابر بهاری در گذرند و با از دست رفتن جز غصه چیزی بر جای نمی گذارند.
ممنون آن عزیز که یادی حجو را از دل من بیرون راند
ترمزی درون زندگیم را خلاص کرد
و دلم را رها کرد...
او خود ایثار کرد و مرا آزاد ..
خود را دربند برد و من را شرمنده
ای کاش زودتر می شناختم این استوره ی بزرگی را
الهی آن عزیز را ، هر کجا هست سلامت دار .
رمغی نیست..
خسته از روزگار...
ولی اینبار این جسم خسته نیست
این دل خسته است..
بارها گفتم: رفتن رسیدن است..
آیا اینبار نیز چنین خواهد شد ...
به امیدت یا حق